سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلتنگی

 


نمیدانم چرا وقتی دلتنگ میشوم میروم سراغ غزلهای معروف خافظ



















































زان یار دلنوازم شکریست با شکایت



گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت



بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم



یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت



رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس



گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت



در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا



سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت



چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی



جانا روا نباشد خون ریز را حمایت



در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود



از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت



از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود



زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت



ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم



یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت



این راه را نهایت صورت کجا توان بست



کش صد هزار منزل بیش است در بدایت



هر چند بردی آبم روی از درت نتابم



جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت



عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ



قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت





صبوری و گوش چپ (عشق)


صبوری مهم ترین چیز است در حیات معنوی انسان. ای بسا که انسان پس از کشت دانه باید منتظر بماند! در ابتدا همه تلاش ها بیهوده به نظر می رسد. به نظر چیزی اتفاق نخواهد افتاد. و آنگاه یک روز انتظار به پایان می رسد و واقعیت نمایان می شود- دانه می شکافد، از زمین سر می کشد، نهال می شود! اما به یاد داشته باش، آنگاه که به ظاهر هیچ اتفاقی در شرف وقوع نبود، دانه در زیر خاک بی وقفه سرگرم کاری بود. تو فقط باید ساکت باشی. ساکت بودن همه چیز است. سکوت به معنای حرف نزدن نیست. سکوت به معنای نبودن دغدغه است. هنگامی که ذهن قرار می گیرد به لایتناها می پیوندد. هر جا که عطشی هست، راه نیز همان جاست. نیایش یک حس است، تسلیم خویشتن است. بدون هیچ کلمه و تقاضایی. و هرچه را که پیش می آید بپذیر. خدا را همان طور که می سازدت- همانطور باش، و اگر می شکندت، شکستن را نیز استقبال کن. آیا نیایشی ژرف تر از اشک وجود دارد؟ یک فنجان چای (اوشو) گوش چپ "گوش عشق" است . گروهی از دانشمندان آمریکایی کشف کردند گوش چپ که اطلاعات خود را به نیمکره راست مغز ارسال می کند گوش "عشق" است و بنابراین عبارات احساسی را برای درک بهتر باید در این گوش نجوا کرد. به گزارش مهر، مغز انسان به دو نیمکره راست و چپ تقسیم می شود. بخش چپ مغز منطق، توجه به جزئیات، زبان، علم و استراتژیها را نشان می دهد و طرف راست تصورات، اشراق و سیر و سلوک، دید همزمان، تخیلات و احساسات را حاکمیت می کند. هر یک از این بخشهای مغز قسمت مخالف بدن را کنترل می کنند. بنابراین منطقی است که تصور شود یک جمله احساسی اگر مستقیما از طرف چپ بدن ارسال شود سریعتر به مراکز احساسی می رسند. به طور طبیعی چشم راست با زکاوت بیشتری می تواند رنگها را درک کند این درحالی است که بهتر است مادران گونه چپ کودک را ببوسند و یا با دست چپ کودک را در آغوش بگیرند. در حقیقت دانشمندان دانشگاه ساسکس انگلیس در تحقیقات خود نشان دادند که 85 درصد از زنان چپ دست یا راست دست کودک خود را با دست چپ در آغوش می گیرند. به این ترتیب واکنشهای فیزیکی و احساسی کودک مستقیما به طرف راست مغز مادر می رسند. براساس گزارش تایمز، به تازگی گروهی از محققان دانشگاه "سم هاستون" آمریکا با آزمایش هزار و 120 نفر مشاهده کردند که گوش چپ در این افراد "گوش عشق" است.. به طوری که 69 درصد از موارد خاطر نشان کردند تمام عبارات شیرین و عاطفی را هنگامی که از راه گوش چپ می شنوند بهتر درک می کنند و تنها 56 درصد از موارد اگر این عبارات را با گوش راست بشوند می توانند عمق آنها را درک کنند 



پای پیاده

 


از عذاب جاده خسته نرسیده و رسیده
آهی از سر رسیدن نکشیده و کشیده
غم سرگردونیام و با صادقانه گفتم
اسمی که اسم شبم بود با تو عاشقانه گفتم
با تنم زخمی اگه بود بی رمق بود اگه پاهام
تازه تازه با تو گفتم اگه کهنه بود دردام
من سرگردون ساده تو رو صادق میدونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق میدونستم
تو تموم طول جاده که افق برابرم بود
شوق تو راه توشه ی من اسم تو همسفرم بود
من دل شیشه ای هر جا هر شکستن که شکستم
زیر کوه بار غصه هر نشستن که نشستم
عشق تو از خاطرم برد که نحیفم و پیاده
تو رو فریاد زدم باز خون شدم تو رگ جاده
من سرگردون ساده تو رو صادق میدونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق میدونستم
نیزه ی نمباد شرجی وسط دشت تابستون
تازیانه های رگبار توی چله ی زمستون
نتونستن نتوستن جلوی منو بگیرن
از من خسته ی خسته شوق رفتنو بگیرن
حالا که رسیدم اینجا پر قصه برا گفتن
پر نیاز تو برای اه کشیدن و شنفتن
تو رو با خودم غریبه از خودم جدا میبینم
خودمو پر از ترانه تو رو بی صدا میبینم
من سرگردون ساده تو رو صادق میدونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق میدونستم
اون همیشه با محبت برای من دیگه نیستی
نگو صادقی به عشقت آخه چشمات میگه نیستی
من سرگردون ساده تو رو صادق میدونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق میدونستم


مسافر


 


دلم برات خیلی تنگ شده باور کن!!





 



 


وقتی خدا به تو می گه باشه به تو همون چیزی رو میده که تو می خوای وقتی به تو می گه نه به تو یه چیزی بهتر میده و وقتی بهت میگه صبر کن درتدارک بهترین چیز برای توست.همه چیز و همه کس رو دوست داشته باش اما به همه چیزو همه کس دل نبند.همیشه یادت باشه چیزی که امروز داری شاید آرزوی دیروزت بوده وبزرگترین آرزوی فردات پس همیشه سعی کن قدر چیزی رو که امروز داری خوب بدونی. زیبایی اگر از آن سو به تو روی می آورم که مرا از وجود جهنم نجات دهی از شعله های آن مرا رهایی دهی، همان بهتر که در آن شعله ها مرا بسوزانی و اگر از آن سو به تو روی می آورم که مرا به بهشت فراخوانی و در آن جای دهی ؛ درهای بهشت را برویم بسته نگهدار ، ولی اگر برای خاطر تو به سویت می آیم خدایم!
مرا از خودت مران . تو گرانبهاترین دارایی من در این دنیا هستی ، بگذار تا ابد در کنارت لانه کنم.


=============================


خدایا! برای آنکه نزد تو آیم در جستجوی شفیعی بودم، واسطه ای می جستم تا مرا به حضورت بپذیری، میانجی طلب می کردم تا مرا از درت نرانی. و خدایا! مهربان تر از تو نیافتم. چه کسی این گناه مجسم را در پیش تو میانجیگری خواهد کرد؟! چه کس این عصیان محض را واسطه خواهد شد؟! چه کس شفاعت نافرمانی یک عمر خواهد کرد؟! و زحضرت تو کریم تر کیست. خدایا! برای آمدن به نزد تو هم تو را شفیع قرار می دهم. خدایا! از آفتاب تو به سایه تو پناه آورده ام خدایا! این دل خسته پای رغبت به سوی تو می دواند و این دست شکسته جبر تو طلب می کند و این قامت به کمان نشسته توان از تو می جوید. خدایا! این زبان چون لایه های کویر ترک خورده گناه زلالی باران رحمت تو را له له می زند. و این برگهای پژمرده دل خنکای نسیم رضایت تو را آرزو می کند. خدایا! کبوتر دل به یاد گردش به دور بارگاه تو می تپد. خدایا! این جان در اشتیاق روی تو می سوزد. خدایا! این چشم بهانه تو را می گیرد و اشک می ریزد. خدایا! این ریه ها به شوق تو تنفس می کنند. خدایا! سینه در هجران تو آتش گرفته است. خدایا! این پنجه ها در طلب چشمه بی انقطاع تو به خاک می روند خدایا! با من آن کن که تو شایسته آنی از آمرزش و بخشش و رحمت و نه آنکه من سزاوار آنم از عذاب و مجازات و نقمت، بحق رحمتت ای هر چه جوی لطف از چشمه جود تو.


 



دلم برات خیلی تنگ شده باور کن!!





 



 


وقتی خدا به تو می گه باشه به تو همون چیزی رو میده که تو می خوای وقتی به تو می گه نه به تو یه چیزی بهتر میده و وقتی بهت میگه صبر کن درتدارک بهترین چیز برای توست.همه چیز و همه کس رو دوست داشته باش اما به همه چیزو همه کس دل نبند.همیشه یادت باشه چیزی که امروز داری شاید آرزوی دیروزت بوده وبزرگترین آرزوی فردات پس همیشه سعی کن قدر چیزی رو که امروز داری خوب بدونی. زیبایی اگر از آن سو به تو روی می آورم که مرا از وجود جهنم نجات دهی از شعله های آن مرا رهایی دهی، همان بهتر که در آن شعله ها مرا بسوزانی و اگر از آن سو به تو روی می آورم که مرا به بهشت فراخوانی و در آن جای دهی ؛ درهای بهشت را برویم بسته نگهدار ، ولی اگر برای خاطر تو به سویت می آیم خدایم!
مرا از خودت مران . تو گرانبهاترین دارایی من در این دنیا هستی ، بگذار تا ابد در کنارت لانه کنم.


=============================


خدایا! برای آنکه نزد تو آیم در جستجوی شفیعی بودم، واسطه ای می جستم تا مرا به حضورت بپذیری، میانجی طلب می کردم تا مرا از درت نرانی. و خدایا! مهربان تر از تو نیافتم. چه کسی این گناه مجسم را در پیش تو میانجیگری خواهد کرد؟! چه کس این عصیان محض را واسطه خواهد شد؟! چه کس شفاعت نافرمانی یک عمر خواهد کرد؟! و زحضرت تو کریم تر کیست. خدایا! برای آمدن به نزد تو هم تو را شفیع قرار می دهم. خدایا! از آفتاب تو به سایه تو پناه آورده ام خدایا! این دل خسته پای رغبت به سوی تو می دواند و این دست شکسته جبر تو طلب می کند و این قامت به کمان نشسته توان از تو می جوید. خدایا! این زبان چون لایه های کویر ترک خورده گناه زلالی باران رحمت تو را له له می زند. و این برگهای پژمرده دل خنکای نسیم رضایت تو را آرزو می کند. خدایا! کبوتر دل به یاد گردش به دور بارگاه تو می تپد. خدایا! این جان در اشتیاق روی تو می سوزد. خدایا! این چشم بهانه تو را می گیرد و اشک می ریزد. خدایا! این ریه ها به شوق تو تنفس می کنند. خدایا! سینه در هجران تو آتش گرفته است. خدایا! این پنجه ها در طلب چشمه بی انقطاع تو به خاک می روند خدایا! با من آن کن که تو شایسته آنی از آمرزش و بخشش و رحمت و نه آنکه من سزاوار آنم از عذاب و مجازات و نقمت، بحق رحمتت ای هر چه جوی لطف از چشمه جود تو.